Web Analytics Made Easy - Statcounter

در صفحه شخصی‌اش در فضای مجازی، با تصویر کتابی به قلم خودش روبرو می‌شوم که روی آن نوشته شده است: "استاد" خرده روایت‌های زندگی استاد شهید دکتر مجید شهریاری " و در ادامه معرفی کتاب، به مناسبت ۱۲ اردیبهشت و روز معلم، این طور، استاد خود را توصیف می‌کند:
" و چقدر راحت نفهمیدیم که تو.
تنها استاد درس و مشق دانشگاهمان نبودی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


تو استاد راهمان بودی.
از میان تمام علم و دانش و سختگیری و دقتت.
از میان تمام تواضع اختیاری ات.
تمام مجاهده و مراقبه ات.
و تمام عشقت به ائمه اطهار که بار‌ها و بار‌ها در کلاس درس و در مناسبات ابرازش می‌کردی.
و ما کِیف می‌کردیم که می‌شود عاشق بود.
و عالِم بود.
چه ساده نشناختیمت استاد
استاد صاحب مکتب ما.
تو
با رفتنت هم
بلوغ را برایمان معنا کردی؛ و بلوغ
یعنی رسیدن.
و رساندن؛ "

به بهانه فرا رسیدن روز معلم، با نویسنده کتاب استاد که روایتی از زندگی شهید مجید شهریاری است، گفتگو کردیم که در ادامه می خوانید:

خانم شایان پویا خودتان را معرفی کنید و در رابطه با رشته تحصیلی خود بفرمایید.

فاطمه شایان پویا، فارغ التحصیل رشته مهندسی هسته‌ای از دانشگاه شهید بهشتی هستم و چند سال سابقه فعالیت در سازمان انرژی اتمی دارم که به دلیل تولد و تربیت فرزندم، از کار مهندسی هسته‌ای استعفا دادم و به صورت مجازی، رشته علوم معارف قرآن را ادامه دادم تا این که کم کم به فکرجمع آوری و نوشتن خاطرات استاد شهیدم، آقای دکتر شهریاری افتادم.

درمورد کتاب " استاد " توضیح دهید.

در نگارش کتاب " استاد " از اساتید، همکاران و دوستان خودم و دوستان دوران جبهه دکتر شهریاری و تمامی افرادی که با او آشنایی داشتند، کمک گرفتم و بخشی از سوالات را از همسر و دخترشان پرسیدم که مرتبط با مباحث درسی بود و در حقیقت، وارد زندگی شخصی شان نشدم و اساس کارم برای مصاحبه‌ها بر این بود درس‌هایی که در موضوعات مختلف از شهید آموختیم را از مصاحبه شونده‌ها بپرسم و البته با توجه به این که در آن زمان، دوره تاریخ شفاهی را نگذرانده بودم، به مرور و با کسب تجربه، یک سری از موارد را در کارم اِعمال کردم و تلاشم بر این بود با افرادی که در این زمینه کار کرده بودند و تجربه داشتند بسیار مشورت کنم و پس از اتمام کار، به خاطر این که استاد به حافظ ارادت زیادی داشتند موضوعات کتاب را با مشورت از برخی حافظ شناس‌ها و با ابیات مرتبط حافظ انتخاب کردم و در هر یک از سر فصل‌ها نوشتم. بدین صورت که کلمه کلیدی و بیتی که کلمه موردنظر در آن وجود داشت و مفهوم را در بر می‌گرفت را به عنوان زیرتیتر در ابتدای هر فصل قرار دادم.

در رابطه با قصه سکانس اول و آخر کتاب «استاد» بفرمایید.

با دختر شهید شهریاری صحبت‌هایی کردم و متوجه شدم که چند خواب دیده اند که دو مورد آن‌ها بسیار پُرمعنا بودند و من هم ابتدا و انتهای کتاب را به عنوان سکانس اول و آخر با مفاهیم بسم‌الله و زنده بودن شهدا آوردم؛ چون یکی از این خواب‌ها با مفهوم عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» و دیگری هم با «زنده بودن شهدا» همپوشانی داشت که دومی می‌توانست برای آخر کتاب، حُسن ختام زیبایی باشد و از طرفی هم، به دلیل این که روایت واقعی نبودند، نمی‌توانستم آن‌ها را بین روایت‌ها قرار دهم و به همین دلیل، در این قالب از آن‌ها استفاده کردم.

شما به ارادتی که شهید شهریاری به حافظ داشتند، اشاره کردید. در این خصوص توضیح دهید.

بر اساس خاطراتی که از شهید جمع آوری می‌کردم، از خانواده و دوستان نزدیکشان متوجه شدم که به حافظ ارادت خاصی داشت و البته گاهی در کلاس هم، بحث‌های معرفتی و اخلاقی می‌کردند و در این رابطه ابیاتی می‌گفتند. ولی ما به عنوان شاگردانشان، تا این حد متوجه علاقه دکتر به این شاعر بزرگ نشده بودیم و بعد که من متوجه این موضوع شدم، به این نتیجه رسیدم کار جدیدی است که نه تنها بتوانم ارادت استاد را به حافظ نشان داده، بلکه عنوان بندی جدیدی را هم انجام دهم و بدنبال این موضوع، در یکی از روایت هاست که استاد شهریاری، اگرچه حافظ را انسان کامل و بدون نقص نمی‌دانند، ولی حقیقتا این شاعر را یک انسان می‌دانند و اگر اشتباه نکنم این جمله خود استاد است که معرفت و مفاهیم موجود در ابیات و شخصیت حافظ باعث شده بود شهید بسیار مجذوب این شاعر شود؛ به طوری که حتی دخترشان گفتند ما در فامیل افرادی را داشتیم که از لحاظ اعتقادی خیلی به ما نزدیک نبودند، اما پدرشان با وجود نداشتن حرف مشترک با آن ها، به نوعی راه ارتباطی با این افراد پیدا می‌کرد و با یکدیگر حافظ می‌خواندند که این نشان می‌دهد شهید، راه مشترکی برای تعامل با افراد پیدا می‌کرد و از حافظ برای این منظور مدد می‌گرفت، چون در این حوزه اطلاعات زیادی داشت.

درمورد روند نگارش کتاب توضیح دهید.

واقعیت این است که استاد شهریاری، در پیدا کردن افراد برای نگارش این کتاب بسیار به من لطف داشتند و کمکم کردند و من هم به دلیل این که شهید شده اند و شهدا زنده اند از او کمک گرفتم؛ چراکه رشته دانشگاهی ما به گونه‌ای بود که بسیاری از افراد  نگران بودند که مصاحبه کنند و البته، من به همه افراد اطمینان داده بودم که اسامی آن‌ها را در این کتاب نخواهم آورد، ولی به هر صورت حق داشتند که نخواهند در این خصوص مصاحبه کنند و رد پایی از خود به جای بگذارند. از این رو، در جریان کار، افرادی را پیدا کردم که اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم بتوانم با آن‌ها مصاحبه کنم چراکه تمام تمرکزم روی افرادی بود که در رشته مهندسی هسته‌ای تحصیل کرده اند و به دنبال آن، توانستم هم از اساتید و دانشجویانی که می‌شناختم کمک بگیرم و هم افراد ناشناخته‌ای که به مرور، پیدا شدند و دلیل مصاحبه کردنشان هم علاقه‌ای بود که به استاد شهریاری داشتند.

نام کتاب، انتخاب شما بود؟

واقعیت این است که برای نام کتاب، چند عنوان پیشنهاد دادم. اما روند کار بدین صورت است که انتشارات برای کار‌های اول نویسنده، عناوینی را پیشنهاد می‌دهد و اگرچه برای این کتابم، به دنبال نام خاص و متفاوت تری بودم. امّا با این وجود، نام آن را به دلیل این که با موضوع کتاب همخوانی داشت، پذیرفتم.

بازخورد‌های مخاطبان چطور بود؟

با وجود این که کتاب «استاد»، اولین تجربه نوشتن من بود و این کار، تمام داستانی یا رمان نبود. امّا خدا را شکر، بازخورد‌ها مثبتی دریافت کردم و تمام تلاشم این بود که نگارش آن به شکل ساده باشد چراکه هدفم این بود مخاطب جوان و دانشجو به مطالعه آن بپردازد و درحقیقت، انگیزه نوشتنم هم زنده کردن روحیه استاد بود که خدا را شکر می‌بینم قشر دانشجو استقبال خوبی از این کتاب کرده اند و برای جامعه اساتید هم مفید بوده است و علت آن هم این است که متأسفانه، بسیاری از ارزش‌ها در حال کمرنگ شدن هستند و باید آن‌ها را زنده نگه داریم و درحقیقت، تمام تاثیری که این کتاب روی جوانان داشته به خاطر وجود استاد است وگرنه قلم من ضعیف‌تر و ابتدایی‌تر از این بود که بخواهد موثر باشد و موضوع مهم و جالبی که در این خصوص وجود دارد این است که برای فوت مادر شهید شهریاری، از طرف دانشگاه شهید بهشتی و دانشجویان آن، پویشی شکل گرفت و بسته‌های معیشتی لوازم التحریر تهیه و این کتاب هم به نیت مادرشان در بسته‌ها قرار داده شد و بسته‌ها را به مناطق کم برخوردار هدیه دادند که این حرکت بسیار خوب و جالبی بود.

از ویژگی‌های شهید شهریاری بفرمایید.

استاد بسیار سبکبال، لبخند به لب و مهربان بود و با وجود مشغله کاری زیاد، هیچ زمانی خودش را نمی‌گرفت و روحیه دانشجویی بسیار شادی داشت. بسیار مقتدر و دقیق و درعین حال، سختگیر برای درس بود و اعتقاداتش به مسائل مذهبی زیاد بود و به حضرت زهرا (س) ارادت ویژه‌ای داشت؛ به طوری که هر ساله، در منزل خود برای این بانوی بزرگوار مراسم می‌گرفت و دانشجویان در آن شرکت و کمک می‌کردند و خاطرم است نزدیک ایام شهادت حضرت زهرا (س)، استاد سر کلاس هایشان، مجموعه‌ای از کتاب‌های عربی را می‌آورد و می‌گفت که بیشتر سر کلاس بمانید سپس، با تسلط کامل از روی این کتاب‌ها می‌خواند و اشک می‌ریخت و همیشه به ما می‌گفت در هر مجلس روضه‌ای که سخنران را نمی‌شناسید و می‌دانید که خیلی مستند صحبت نمی‌کند، شرکت نکنید و برای روضه بدانید که در کدام مجلس می‌روید و مراقب باشید تا حقایق را دریافت کنید؛ و یکی دیگر از ویژگی‌های استاد، سخاوت علمی شان بود؛ به طوری که همیشه به ما می‌گفت هر چیزی را یاد می‌گیرید، اجازه ندهید صرفاً برای خودتان باقی بماند و به دیگران هم یاد دهید و این بهترین هدیه روز معلم به من است.

از ماندگارترین خاطره‌ای که از شهید شهریاری به خاطر دارید، برایمان بگویید.

ماندگارترین و شیرین‌ترین خاطره‌ای که از استاد دارم و روی من بسیار تأثیر گذاشت مربوط به زمانی است که اولین بار دانشجویشان شده بودم و در دانشگاه، به پوستر نصب شده روی دیوار نگاه می‌کردم و همین طور که رو بروی دیوار و تابلو ایستاده بودم، از پشت سرم صدای سلام مردانه‌ای شنیدم و متوجه شدم که به من سلام کرده اند و وقتی برگشتم، دیدم دکتر شهریاری است که به سرعت و بدون این که منتظر پاسخ سلام باشد، به سمت دانشکده رفت و این کارشان روی من بسیار تأثیر گذاشت و حتی این موضوع را در مقدمه کتاب هم مطرح کردم. چون در اغلب مواقع، خودم در سلام کردن بُخل داشتم و الان واقعا این طور نیستم و حتی اگر آشنایی را ببینم که حواسش به من نباشد خودم پیشقدم سلام گفتن می‌شوم.

آخرین باری که با شهید شهریاری دیدار کردید چه زمانی بود و چطور از خبر شهادتش مطلع شدید؟

زمانی که دکتر شهریاری شهید شد، من داشتم کار‌های فارغ التحصیلی ام را انجام می‌دادم و دقیقاً روز قبل از شهادت، برای مُهر و امضای برگه‌های فارغ التحصیلی ام پیش استاد رفتم تا تحویل آموزش گروه دهم و پس از انجام کار، شهید، برگه دیگری را هم به من داد و گفت این برگه یکی از دانشجویان است و لطفاً این را هم به آموزش بدهید، چون ممکن است من نتوانم این کار را انجام دهم و پس از این که داشتم از استاد خداحافظی می‌کردم و از اتاق بیرون می‌رفتم به من گفت حلال کنید و واقعاً نمی‌دانستم که آن حلالیت پایانی شان و دیدار آخرمان بود و فردا صبح که به دانشگاه رفتم، همان طور که برگه‌های فارغ التحصیلی دستم بود، متوجه شدم که دکتر شهریاری شهید شده است و با وجود این که تازه بچه دار شده بودم. امّا خیلی گریه کردم و روز عجیب و فراموش نشدنی برای همه دانشجویان و اساتید و ... بود.

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: روز معلم بزرگداشت معلم شهید شهریاری دکتر شهریاری شهید شهریاری متوجه شدم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۲۰۴۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن

به گزارش قدس آنلاین، پل استر یکی از نویسندگان محبوب جهان بود و آثار او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد. نویسنده‌ای که بسیاری او را با شاهکارش «سه‌گانه نیویورک» (شهر شیشه‌ای، ارواح و اتاق دربسته) می‌شناسند و من با رمان‌های دلچسب «تیمبوکتو»، «سانست پارک» و «موسیقی شانس». 
پل استر مثل بسیاری از نویسندگان آمریکایی علاقه‌مندان زیادی در ایران دارد، به طوری‌که ناشرانی مانند نشر افق و چشمه، کتاب‌های او را با رعایت قانون کپی‌رایت و فاصله کمی از انتشار جهانی، در ایران ترجمه می‌کردند و به چاپ می‌رساندند. 
او نخستین کتابش را در سن ۳۵سالگی و در سال ۱۹۸۲ نوشت؛ یک زندگی‌نامه اما با روایت داستانی به نام «اختراع انزوا». دو سال بعد، سه‌گانه نیویورک را نوشت که سبب شد نام پل استر در محافل ادبی انگلیسی‌زبان مطرح شود. پس از انتشار این سه‌گانه، منتقدان و کتابخوان‌ها آثارش را با جدیت بیشتری دنبال کردند. 
سه‌گانه نیویورک، مشهورترین اثر پل استر، از سه رمان به هم پیوسته تشکیل شده است: شهر شیشه‌ای، ارواح و اتاق دربسته؛ داستان‌هایی به‌یاد ماندنی و اسرارآمیز که به شکلی نفسگیر، خواننده را درگیر اتفاقات خود می‌کنند. سه رمان کوتاه معمایی، فلسفی و کارآگاهی که شخصیت هر داستان در شهر نیویورک دچار ماجراهای عجیب و غریبی می‌شوند؛ اتفاق‌هایی که سرانجام آن جنون، سرگشتگی و بحران هویت است. این کتاب‌ها جسورانه نوشته شده و سرشار از پیچیدگی‌های انسانی و عاطفی هستند. 

جهان خاص «پل استر»
در ابتدا برچسب ژانر کارآگاهی را بر آثار استر گذاشتند اما با انتشار آثار دیگرش مشخص شد او نویسنده‌ای است که جهانی مخصوص به خود دارد؛ جهانی که مهم‌ترین مؤلفه‌های آن پرداختن به بحران هویت، فقر، مفهوم انزوا، شکستن فضا و زمان و تأکید او بر پدیده شانس است. 
قهرمان‌های کتاب‌های استر اغلب خود را گرفتار داستان سرنوشت یا نقشه‌های دیگری می‌یابند؛ چیزی فراتر از توان و تصورشان، چیزی که آن‌ها را به این پرسش می‌رساند که 
«من کیستم؟» (این ویژگی در اثر «موسیقی شانس» بسیار مشهود است) او در همه این سال‌ها در آثارش قهرمانی خلق کرده که هر کدامشان می‌تواند آینه‌ای مقابل مخاطب بگذارد و مخاطب با خواندن داستان شخصیت‌ها به کشف خود دست پیدا کند. 
اما یکی ازآثار دلچسب پل استر، رمان «تیمبوکتو»ی او است. یک داستان تمثیلی مدرن که می‌خواهد با بیان ساده، از معانی ژرف صحبت کند. 
قهرمان داستان «تیمبوکتو» سگی به نام آقای بونز است که همراه و همدم همیشگی مردی بی‌خانمان از بروکلین به نام ویلی جی.کریسمس می‌شود. ویلی از نظر جسمانی وضعیت خوبی ندارد و همزمان با وخیم‌تر شدن حالش، به همراه آقای بونز به سوی بالتیمور راه می‌افتد. داستان سفر آن‌ها توسط آقای بونز روایت می‌شود. پل استر با قرار دادن سگ به عنوان یک شخصیت داستانی، موفق شده یکی از غنی‌ترین و هیجان‌انگیزترین داستان‌ها در ادبیات آمریکا را خلق کند. این کتاب از نگاه حیوانات، دنیای انسان‌ها را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد. 

نوشتن از جزئی‌ترین خاطرات
پل استر که در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزه معتبر بوکر شد جزو نویسندگانی بود که ید طولانی در نوشتن آثار زندگی‌نامه‌ای داشت. او در آثاری مانند «اختراع انزوا»، «بخور و نمیر» و «خاطرات زمستان» با دقت و ریزبینی به بررسی جزئی‌ترین خاطرات خودش دست زده است؛ از سرمای کف اتاق در ۶سالگی گرفته تا تجربه گرسنگی و فقر تا علاقه دیوانه‌وارش به بیسبال و موسیقی. 
آقای نویسنده علاوه بر ورزش و موسیقی با دنیای سینما هم بیگانه نبود. 
او خالق بیش از ۳۰اثر بود که از این میان چندین عنوان به فیلم تبدیل شده‌اند که «موسیقی شانس» از آن جمله است.
استر خودش فیلم‌نامه‌هایی نوشت که با فیلم‌نامه «دود» (۱۹۹۵) با بازی هاروی کایتل، ویلیام هرت و جیانکارلو اسپوزیتو آغاز شد. سپس همراه وانگ به‌طور مشترک دنباله‌ای به نام «آبی در چهره» را کارگردانی کرد. 
سال ۱۹۹۸، آستر همراه کایتل، سوروینو و ریچارد ادسون فیلم‌نامه «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد. او سال ۲۰۰۷ در فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» با بازی دیوید تیولیس، ایرنه جاکوب و مایکل ایمپریولی بار دیگر همین وظیفه را انجام داد. 
استر در مورد ورودش به دنیای فیلم‌سازی گفته بود: «من بیشتر یک نویسنده‌ام. نویسندگی کار من است. فیلم‌سازی برای من یک راه دیگر برای قصه‌گویی است». 
پس از کتاب «مردم حمام خون» آخرین کتاب پل آستر که با عنوان «باوم‌گارتنر» منتشر ‌شده، به پروفسوری می‌پردازد که با خاطره تلخ مرگ همسرش مبارزه می‌کند. استر در زمان نوشتن این رمان با بیماری‌اش دست و پنجه نرم می‌کرد و هنگام نوشتن رمان در مصاحبه‌هایش تأکید کرده بود این رمان شاید آخرین اثرش باشد. او گفته بود: «احساس می‌کنم وضعیت سلامتی‌ام آن‌قدر مخاطره‌آمیز است که بگویم شاید این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم و اگر این پایان باشد پس با این مهربانی انسانی که به عنوان نویسنده در محافل صمیمی دوستانم احاطه‌ام کرده، باید بگویم ارزشش را داشت».

خدیجه زمانیان یزدی

دیگر خبرها

  • برگزاری کارگاه آموزشی داستان نویسی برای کودکان در رشت
  • استاد دانشگاه سمنان عضو هیات علمی نمونه کشوری شد
  • نگاه استاد مطهری به آینده جمهوری اسلامی به روایت افروغ
  • جزییات جشنواره ملی شعر کودک و نوجوان رضوی در همدان
  • بدرود آقای پل استر
  • درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
  • شهید مطهری جهش فکری در دانشگاه‌ها ایجاد کرد
  • رجوع و روایت آتش بلاگری و سلبریتی شدن در روابط زن و شوهری
  • خانه موزه‌ای در تهران که نماد عقل و عشق است
  • پل آستر نویسنده معروف آمریکایی درگذشت